Thursday, September 30, 2004

1

میدونی چیه؟ میخوام رازم رو فاش کنم! چون الان سه تا راز دارم دستم بازه تو خرج کردنشون.
حالا این بار میخوام اون گنده هه رو بگم، آماده ای؟ هستی؟
راستش من حامله م. اگه پسر بودم میشد حامل اما حالا حامله م! البته اتفاق جدیدی نیست، خیلی وقته، هفت هشت سالی باید باشه. زیاد مطمئن نیستم. راستش یک کم دیر متوجه شدم. اوایلش یک کم لگد میزد اما من خنگ نمیفهمیدم این لگد ها مال بچه ست. نفهمیدم، نفهمیدم تا بچه م زبون باز کرد. حرف درست و حسابی هم که نمیزد. همه ش آبا دابا میکرد. نمیفهمیدم که باز چی میخواد که. از اون تو ها هم صداش محو و ناواضح میومد. اما بالاخره اون موقع فهمیدم که بله!
کار از کار گذشته . . .

1 comment:

Anonymous said...

salam matlabe jalebiye man sina.ahmari@gmail.com
sina ahmary az urumia