Saturday, August 27, 2005



ای رهبر عزیزتر از جانم،
اگرچه جوانم، اما سلاح هسته ای نیستم،
من حتی سلاح تخمی هم نیستم، من را بر سر دشمن فرو نریز!

Wednesday, August 24, 2005



...
Where will you go from here?
You've got to roll from here
You're sitting still inside the fear
There must be some way out of here

Saturday, August 20, 2005



ای خدا، ای فلک، ای طبی عَ عَ عَ عَ عَ ت،
شام تا، ریکِ ما، را سَ حَ ر کن!



هیج چیز، غمگینانه تر از هیچ نیست، غمگینانه تر از خالی، از یه چیزی که حتی چیز هم نیست.
هیچی حتی از گوز هم کم تره.

Sunday, August 14, 2005



دلم میخواد برم تو یه قبیله ی سوخپوستی زندگی کنم، کنار یه آبشار بلند یه جایی که زمستوناش خیلی سرد باشه. یه جایی که ایتالیا هیچ سفارتی نداشته باشه، از پروژه و استاد راهنما هم خبری نباشه.
نکته خاص تر در مورد قبیله های سرخپوستی اینه که هرکی با همون اولین کسی که میخوابه زندگی میکنه، اگر هم بهش خیانت کنه دست و پاهاشو میبندن به دو تا درخت که کشیده شدن به سمت هم، بعد درخته رو ول کنن، اونم از وسط جر میخوره!
به به!

Hummm



لطفاً "هوووم" کنندگان مخترم، از مصرف "هووووم" در مکانهای نامناسب و در حضور افراد نامناسب جداً خودداری کنند.



گاهی چنان فریفته ی سوختن خود می شویم، که غایت ش از خاطر می بریم.
خداوندا گاهی هم ما را فوت بفرما و بدانگونه F5 ی بفشار، باشد که ما را غایتِ از یاد رفته، بازنماید.

Saturday, August 13, 2005



میرم دکتر میگم آقای دکتر، من عاشقم، به عبارتی هم با Caps-lock ON
شما را آیا گمان این است که عشق ما را هست پایان؟ الغیاث؟
ث بده! در ضمن من از قرص بدم میاد. یه چیز با اطمینان بده.



Thursday, August 04, 2005



اگر ما را مجال بودی، از عشقبازی های خویش در شبان بی پایان، با پشه و مگس قصیده ها و غزل ها می سرودیم. لیکن دریغا و اسفا سوزش و خوارش امان از ما بریده و دمی نیست که دست از دعای خداوندگار خود برداریم و مدح و ثنای معجزات او نکنیم.
و آیا این چنین است از معجزات او که بشه گان را خواب نباشد؟