Thursday, April 27, 2006

I'm turning tricks, I'm getting fixed,
I'm back on Boogie Street.
I guess they won't exchange the gifts
That you were meant to keep.
And quiet is the thought of you,
The file on you complete,
Except what we forgot to do,
A Thousand Kisses Deep.

Tuesday, April 25, 2006



فاصله زیادی ندارم دیگه
اینقدره که این تیکه تیکه های باقی مونده رو که این ور اون ور ریخته جمع کنم که چیزی جا نمونه
تیکه های تنم که ذره ذره کنده شدن و ریختن پشت سرم
خون بهشون ماسیده٫ خاک روشون نشسته
مهم نیست٫ دیگه فاصله زیادی نمونده
این بند نازک زپرتی هم جونی نداره
گله ای ندارم٫ فقط کاش تهش باشه٫ پشت سرش باز دهن کجی نباشه
حقی هم ندارم٫ حق... نیست٫ طلب
طلب... چقد آشناس٫ شنیدم این کلمه رو قبلن٫ اما چه خاکی گرفته٫ چه خوابی بوده٫ به کجا رسیده... ه
حقی اگر در کار بود دامنشو می گرفتم
حقی اگر در کار بود حقمو می خواستم
حقی اگر در کار بود از حقایی که نداشتی می گفتم
اما حقی در کار نیست٫ همه اون چه هست طلبه
وقتی نمونده٫ داستان بی پایان رو نخوندی٫ هیچی داره تموم دنیا رو می گیره٫ اصلاً شاید همه چی به خاطر همین نخوندنا باشه٫ اما به هر حال وقتی نمونده٫ پوچی داره تموم دنیا رو می گیره
ببین این رویا چه کابوسی شده٫ ببین
خوب ببین
پاره پارس
پاره پاره شدیم
خوب ببین
همین تیکه پاره هارو به پاش می ریزم٫‌تیکه تیکه های تنمو
که خونی و خاکین
اگه از خون جوونه نزنه... یعنی وقت تموم شده

Sunday, April 23, 2006



ساعت سه و نیم می رم دست و صورتمو آب می کشم. مو هامو صاف می کنم. پای تختم زانو می زنم. دستامو به هم می دوزم. سرمو خم می کنم.
اسمتو صدا می کنم. اول به نجوا؛ انگار که می خوام خو بگیرم به صدای خودم که تو رو صدا می کنه. بعد کم کم صدام بلند می شه٫ محکم می شه٫ مطمئن می شه. یه چیز اما بیشتر نمی گم: اسم تو...

می دونم که می تونی٫ فقط همینو ازت می خوام: «امروز معجزه کن»

Saturday, April 22, 2006



فاذا فرغت فانصب،
و الی ربک فارغب ...

Thursday, April 20, 2006



اسفندیار داره بهم میگه جای کثیف منو با هیچ آشغال دیگه ای نمیتونه پر کنه!! میگه هروقت خیلی خسته بودی و دلت یه ذره آرامش میخواست رو کافی و سیگارت خونه من حساب کن... امین هم امروز از من میپرسید اونجا که میرم مرتب باید ویزا رو تمدید کنم یا نه، داشتم از رو فرم I20 براش توضیح میدادم که تا این تاریخی که اینجا زده من میتونم بمونم اما اگه خارج بشم باطل میشه، تاریخش بود 2013 یهو نگاهش ثابت موند، بعد پرسید یعنی 7 سال دیگه؟ بعد جمع کرد خودشو، خندید گفت من این هارد تو رو باید فرمت کنم. هنوز سه ماه مونده به رفتنی هنوز معلوم نیست رفتن باشه، من اینطوری دلم تنگه از الان.



بعضی وقتها که دیر از خواب پا میشم میرم after shave بابام رو بو میکنم احساس صبح و سحر خیزی بهم دست بده، بعد در تمامی دفعات یاد اون پسره میفتم که میگفت:"مرد اونیه که شبا ریشش رو بزنه!"

Tuesday, April 11, 2006

When I'm on the scene
you treat me like a queen
all day, every day
I love your way :*

Sunday, April 09, 2006


منظورم از اونی که معشوق آفریده شده اینه که باهاش نمیشه هیچ رابطه ای غیر از عشق برقرار کرد.
یعنی یا شعور نداری، یا عاشقش میشی، یا قبلاً تصرف شده!
تنها موردی که من میشناسم از نوع سومه :)






تو این دنیا یه آدمهایی هستن که معشوق آفریده شده ند. مثل جزیره هایی که گمشده آفریده شده ند. هر دو سرنوشتشون بسته به اولین کسیه که پاش بهشون برسه. یعنی اولین کسی که راستی راستی پاش بهشون برسه.
یکی میشه هاوایی، یکی میشه تو، که خدا عاقبتت رو به خیر کنه!



دلم آرزو کردن میخواست، دلم امیدوار بودن میخواست، دلم رویا ساختن میخواست، دلم میخواست راز داشته باشم.
اون یه روز که تنهام گذاشته بودی، اون بیست و هفت ساعت، همه اینها رو داشتم به غیر از راز.


Wednesday, April 05, 2006



ای کاش،
ای کاش،
ای کاش،
داوری،
داوری،
داوری،
در کار،
در کار،
در کار،
می بود...



گل پامچال، گل پامچال،
شب شده، بخواب آروم.



از زور اشک ریختن خوابم میبره ... کابوس میبینم، پشت به خیابون یک طرفه دارم راه میرم و همه ماشینها با سرعت سرسام آوار جلوتر و عقب تر از من به در و دیوار میخورن، از خواب میپرم. یادم میاد که نیستی، اشک ها خودش چکه چکه جاری میشه بی اختیار، ...
از زور اشک ریختن خوابم میبره ... کابوس میبینم، من مرده م. تمام دنیا رو دنبالت میگردم، خونه ها، خیابون ها، آدمها با سرعت سرسام آوری از جلوم رد میشن اما پیدات نمیکنم. از خواب میپرم. یادم میاد نیستی، اشکه که باز هجوم میاره ...
دور تکرار!

Tuesday, April 04, 2006



منتظرم ...



تپلی ریزه میزه، اینقده بلا نمیشه :)
پی. اس. (خارجی): اینم یکی از انواع نارسیسیسمه.


زندگی تخماتیک، حق مسلم ماست!

Saturday, April 01, 2006



دامن کشان ساقی میخواران از کنار یاران مست و گیسو افشان میگریزد
بر جام می از شرنگ دوری بر غم مهجوری چون شرابی جوشان مِی بریزد

دارم قلبی لرزان ز رهش دیده شد نگران
ساقی می خواران از کنار یاران مست و گیسو افشان میگریزد
...