Thursday, March 31, 2005



فکر میکنم به اینکه لذت میتونه آدمو به حقیقت برسونه؟ یا فقط رسیدن به حقیقت، لذت بخشه؟ منتظر یه موقع م که جای فکر کردن به این، دست رو دست بگذارم و تماشا کنم!

پی نوشت: مچ دست راستم بوی لذت میده، پشت دست چپم، توی مسیر شست بوی حقیقت. دست رو دست که بگذارم اینا به هم میرسن!
پی نوشت: یه truth خریدم یه pleasure :)


Wednesday, March 30, 2005



این همه مدت زدیم تو سر خودمون، استقلال و این حرفها!
اما انگار تابع خوشحالی پدر و مادرها نسبت به میزان خرجی که برای مون میکنند تابع هذلولی معکوسیه که نقطه ماکزیممش در فاصله ای بسیار دور تر از انتظار ما اتفاق میافته!
منظور اینکه گذاشتیم و بعضاً اصرار کردیم خرجمان کنند و به نظر خوشحال تر از همیشه می آمدند.




این شبیه هیچ دهان سرد مکنده نیست.

Wednesday, March 23, 2005



چند وقته دیگه یه روده راست توی حرف زدنم به هیچ زبانی پیدا نمیشه!
یک روز تمام وقت گذاشته م که دو صفحه گزارش انگلیسی بنویسم، مشکل اینجاست که اگر به فارسی هم میخواستم بنویسم باز هم همینقدر طول میکشید، بلکه هم بیشتر!




In the time it takes to laugh, love can turn the key.
Crystal clear the future lies and what will be will be.
Don't hold it back, take the chance you missed.
Don't hold it back, fill the emptiness.

Soon the time to say farewell, will come with no return.
Older now but wiser from lessons we have learned.
Don't hold it back, take the chance you missed.
Don't hold it back, fill the emptiness.

Slip through your fingertips,
Speak from your heart don't let it
Slip through your fingertips,
Search for the feeling in it.
Don't let it -
Slip through your fingertips,
Lost if you leave too late.
All at your fingertips,
Gone if you hesitate.


دیزی سرا - طرقبه



ویتینگ لیست gazzagم زیادی طولانی شده بود، ترتیب همه ش رو امشب دادم. خوب بود، همه رو از کنار هم میدیدم و به نسبت میتونستم درجه آشنایی رو وارد کنم. با وجود اینکه "کی به کیه!" اما جالب بود. توجه کردم به کلی از آدمها که رابطه م باهاشون به شدت تک منظوره ست.

فلان پسره خیلی باهام رفیق بود یه زمانی، اون موقع ها که زن فعلیش که دوست من بود، محل سگش هم نمیگذاشت. حالا ازش خبر ندارم!
فلان دختره همه جا منو تحویل میگیره برای اینکه دوست پسرش با من خیلی حال میکنه.
فالان پسره همونه که از دستش از فلان شرکت در رفتم، اینجا باز پیدام کرده!
اولین کسی که عاشقش شدم هم بود اونجا ... چندین سال بود که ازش خبری نداشتم. زدم acquaintance!



دارم خفه میشم!
دوری ت گرچه مزید بر علت ه اما دارم از سرفه خفه میشم!!
کاملاً فیزیکی :)

Tuesday, March 22, 2005

Deep Silence Complete



اونی که گفته سکوت سرشار از ناگفته هاست زر زده گمونم...
سکوت خیلی هم سرشار از گفته هاست، اصلا انقدر حرف زده میشه در سکوت که در حرف، زده نمیشه که در سکوت و اما تو چه دانی سکوت و این حرفها ...!


Monday, March 21, 2005

This golden day will be mine
For every moment in time
If time should lose her way

But soon a golden age is past
Just when it seemed that miracles
Where not too much to ask

And though the world may turn too fast
If it should seem like paradise
Don't let the moment pass


I'm Other-Wise

بي‌دل شو ار صاحب دلي, ديوانه شو گر عاقلي
كين عقل جزئی ميشود, درچشم عشقت آبله!

Pretty shitty


"If I can operate Google, I can find anything... Google, combined with
Wi-fi, is a little bit like God. God is wireless, God is everywhere and God
sees and knows everything. Throughout history, people connected to God
without wires. Now, for many questions in the world, you ask Google, and
increasingly, you can do it without wires, too."

Alan Cohen, V.P. of Airespace, a new Wi-Fi provider, New York Times, 6/29/03

Single Processing

Some people can not think while they talk, or can not talk while they think!

Pachool



امروز امین آشغال ها رو که گذاشت دم در، در راستای پاچه خواری خودشم نشست همونجا!

پی نوشت: دو روزه پسرها برام دوره فشرده پاچه خواری گذاشته ند.


Sunday, March 20, 2005

...



دردهایی که بشه باهاشون کنار اومد خیلی بدن. کاش آدم یه مرگیش که میشد دیگه راه نمیرفت، بعد به هرحال مجبور میشد بره تعمیرگاه!

زووووود!


:)

Saturday, March 19, 2005

Something to confess to!

You have the key to my every door,

so why's all the fuss?

Uno



دارم میرم بخوابم،...
توی رختخوابی که پر از خورده یونولیته!
خورده هایی که با نوک انگشتام از یونولیت بزرگه کنده م، که یه جای امن درست کنم براش.
گمونم شب امنی داشته باشم تا صبح، تا صبح که باید همه اینا رو بریزم دور.
عید شده :)
باید پاک شد!

Friday, March 18, 2005



برگشتم.

هیچ میدونستید بزرگترین جاذبه توریستی مشهد اینه که اورکاتشون بازه؟

Saturday, March 12, 2005



من این دو هفته 11MB مطلب خوانده م و به اندازه 11MB بیشتر در پروژه م فرو رفته م.
آی پترس مقدس با من کاری نداشته باش، وقت ندارم، هنوز 25MB از باید-خوانده-شود ها مانده،
اگر فکر کرده ای من وقت مردن دارم، همانا که ندارم!



دارم میرم سفر، امشب،
هنوز هم فکری به حال بلیط برگشت نکرده م.

خیلی خیلی فیزیکی!
یعنی واقعاً دارم میرم سفر امشب، و واقعاً هم بلیط برگشت ندارم.



سکس، همونقدر مایه ننگ و نقطه افول عشقه که گریه برای غم!

Thursday, March 10, 2005

Natural born Duff! :)



گفتی اگه فکر کردی با تجربه و گذر و عمر و زمان یاد میگیری دنیا دست کیه، یعنی اگر دل دادی چه کنی، گرفتی چه کنی، و اگر دل دادی و یارو هم واسه خودش اوت زد و یا احیاناً گفت کدوم دل، ... [سوت]
خلاصه کور خوندی،
اگرم این فکرو نکردی، بازم کور خوندی!

خوشگلیش به اینه که وقتی سخته میگی تجربه ست، دفعه ی بعد تجربه میشه پشم و بازم سخته!

Monday, March 07, 2005



من ظرف ماست گوسپندی تو را بشکستم،
و نمی دانستم،
در ایالت شما ماست بند ایرانی حضور به هم نمیرساند!



خداوندا مارا در هر آتشی می اندازی، بیانداز،
با جماعت خنگ لیکن محشور نفرما!

دمت گرم!



تا حالا توي زندگيم خيانت نکرده م. فکر کنم هيجان عجيب غريبي داشته باشه، گمونم به امتحانش بيارزه!!

پي نوشت: در عوض کرم زياد ريخته م :)

Tuesday, March 01, 2005

Murphy's law

"Washing your car constitutes a rain dance to the raining gods." is one of Murphy's car Laws
but there's the fact that Murphy's Law is recursive so washing your car to make it rain won't work either.
"Research is to see what everyone else has seen, and think what no one else
has thought"


Albert Szent-Gyorgy (Nobelish 1927)

according to this my version will become as:

"To ReSearch is to search again what others have already searched for, and to find what nobody else have found."

Hadjar the Great (nothin' since never till ever)
"To ReSearch is to search again what others have already searched for."

Hadjar, The Great