Tuesday, May 01, 2007



ای زن، تو ای همراهم
آزادگی، رویایم
با تو، کنار تو ، چو دریای خروشانم
رو در کوی و برزن
آگاهی پراکن
گو از حق انسان ها

چون مادری پر طاقت
با شور و با شهامت
پی افکنیم زیباترین دنیای فردا را
رو در کوی و برزن
آگاهی پراکن
گو از حق انسان ها

ای زن به پاخیز از نو
آزادی آید از تو
از همت و همبستگی آید جهانی نو
رو در کوی و برزن
آگاهی پراکن
گو از حق انسان ها

بیشتر از نیم ساعته که سرود کمپین داره میخونه و نمیدونم صدای بارونی که همراهیش میکنه فضا رو سحرآمیز کرده یا این تکرار ... حتی تمام تلخیِ چیزی که کمپین داره باهاش مبارزه میکنه هم در برابر شیرینی وجود همچین حرکتی، کمرنگ شده. هرچه قدر بیشتر بهش فکر میکنم به نظرم پرشکوه تر میاد. بالاخره بعد از سالهای سال، حرکتی شروع شده که اصالت و وقارش ناخودآگاه، خودنمایی میکنه. نه انقلابی ه و نه هیجان زده و در عین حال در استقامت چیزی کم نداره. حتی اگر هم در نهایت, بعد از جمع شدن امضاها هیچ قانونی هم تغییر نکنه, تغییری که در فرهنگ مبارزه یا اصلاحات (یا هر چیز دیگه ای اسمش رو میخوان بگذارن) اتفاق افتاده که ارزشش خیلی بیشتر از این حرفهاست. دیگه فکر اینکه زنهای ایرانی حق رای رو هم دو دستی بهشون تقدیم کرده ند آزارم نخواهد داد.
نمیدونم سوز باد و بارونه یا هنوز هم همین سروده که تنم رو مور مور میکنه.
ای زن به پاخیز از نو
آزادی آید از تو!
از همت و همبستگی آید جهانی نو ...

پی نوشت: یاد نامه سرگشاده شان پن به جرج بوش افتادم تو سالگرد حمله به عراق که میگه جوانهای ایران پرانگیزه ترین، باذکاوت ترین و دور اندیش ترین جوانان روی زمین هستند و متحد کردن این جوانان بر علیه آمریکا با حمله نظامی آمریکا به ایران یکی از بزرگترین اشتباه هایی است که میتونه انجام بده!