Tuesday, November 20, 2007



معجزه ی چوب و اره رو نمیدونم چیه. چیزی شبیه کاغذ کاهی و فلم و دوات باید باشه.
خدا رو شکر که اینجا اتاق اضافه یا انباری ندارم وگرنه با ۱۰۰ دلار میشه هر چی لازم دارم بخرم آخرش هم نه پی ایچ دی ی نجاری بهم میدادن نه کامپیوتر!

Saturday, November 10, 2007



زن بودن زن به چینی دلشه، که قدر یک دریا جا داره و راحت میشکنه و بند میخوره و باز قدر یک دریا جا داره...

بزرگترین اشتباه مردونه اینه که به اون دریا نگاه کنی و فکر کنی رد اون بند خوردن ها هم از بین میره.





یک شب سرد تابستونی این آهنگ رو صد بار گوش دادم. یاد تمام پسرانی رو هم کردم که دوستم داشتند و من هیچگاه نفهمیدم مگر مدت ها بعد از اینکه اثری از اون دوست داشتن نمونده بود.



اگر میدونستی که هنوز جه جور گاهی از معصومیت نگاهت و صدات دلم به رعشه میافته، و اگر میدونستی چه قدر غمناکه دوری ت ... و اگر میدونستی نزدیکی ت گاهی چه غمناکه، و چه سخته، شاید میفهمیدی چرا گاهی شیطنت هام به بغض تبدیل میشهو چرا بیداری م این قدر تاریکه ...

مثل همیشه بهم بگو شبت به خیر عزیزم. من میخوابم. اگر دوست داشتی بهم زنگ بزن بیدارم کن.