Monday, January 23, 2012

تاریخ،‌ تاریخ موجود کثیف و خشنی ست. تاریخ شخصی، تاریخ عمومی، تاریخ جهانی. هیچ چیز، هیچوقت بهتر و هیچ وقت بدتر نمی شود. همینی ست که هست. داستان ها همه تکراری ست. دردهاست که بزرگتر میشود. عمیق تر میشود. برای همین است که آدمها باید بمیرند و قبل از اینکه بمیرند آدمهای جدید تولید کنند که کسی بار درد را بر دوش بگیرد. 

باشد که در تاریخ ثبت شود که من نمیخواهم با تاریخ هیچ نسبتی داشته باشم. 

پ.ن. امروز بابام رفت سفر مدیتیشن ده روزه با قطع ارتباط با دنیای مجازی و واقعی. من فیسبوکم رو تعطیل کردم. 

Analyze This

I want to become an actress, dancer, musician, ... I'm turning 30 in a few months. Is it too late?

Wednesday, January 18, 2012

دور تسلسل تربیت

اولین و آخرین باری که تو مدرسه از معلم سیلی خوردم سال اول دبستان بود. دختری که رو نیمکت پشتی من مینشست مداد سیاه ش رو گم کرده بود و مشق ش رو با مداد آبی نوشته بود، خودش هم میدونست که توبیخ خواهد شد. معلم کلاس تا دفتر مشقش رو دید بدون توضیح خواستن شروع کرد به زدن ش. من هم که داستان رو از اون دختر شنیده بودم بلند شدم و با توضیح دادن داستان سعی کردم ازش دفاع کنم. یادم نمیره چهره ی خانم احمدی رو که یک ثانیه مات و مبهوت نگاهم کرد و بعد هم یک سیلی حواله ی گونه من کرد و ادامه داد. بعد این داستان گویا مدرسه مامان و بابا رو خواسته بودند و توجیه کرده بودند که پدر و مادر این بچه ها خودشون تقاضا میکنند که معلم ها بچه ها رو کتک بزنند، چون «این بچه ها تا کتک نخورن حرف گوش نمیدن و چیزی یاد نمیگیرن». پیشنهاد داده بودند که مامان و بابا من رو ببرن یه مدرسه دیگه که «فرهنگش شبیه تر به فرهنگ خانواده» من باشه. همکلاسی هام موندن و باقی کتک زدن ها.  

حالا هم اوضاع فرق زیادی نکرده. دوستام تو ایران کتک میخورن، تحقیر میشن، اون کسایی هم که دارن کتک میزنن هیچ علاقه ای به گوش دادن حرفهاشون ندارن. قصد تنبیه و تربیته. قصد عبرت سایرینه، بعضی مامان باباها گفتند که بزنید، این بچه های ما بدون گوشمالی آدم نمیشن. سایرینی هم که مخالفند و بی پدر مادری که صداشون به جایی برسه، دفاع اگر بکنند خودشون سیلی میخورند. اگر هم نه، پیشنهاد میشه که یا تشریفشون رو ببرن جایی که فرهنگشون شبیه تر باشه یا خفخون بگیرند.  ما هم اومدیم اینور، ... همکلاسی هامون موندن و باقی کتک زدن ها. 


Thursday, January 12, 2012

سیاتل

سیاتل بدی نیست. آفتاب نداره اما ویتامین دی دوهزار همه جا پیدا میشه. بارون هم همچین کمکی همیشه میاد، اما همه جا چتر نذری هم پیدا میشه. بدترین ویژگی سیاتل اینه که اون موقع که آخر شب میشه دلت میخواد بشینی با رفقای این ور و اونور دنیا چند کلمه سر و کله بزنی همه ی دنیا در خواب ن!‌ یه دو ساعت ناقابله همه ش، ... از دست این روزگار!