Friday, October 01, 2004

2

شش هفت ساله که بچه م همون توئه و به مرور داره بزرگ میشه. کوچولو کوچولو بزرگ تر میشه و جاش هم تنگ تر میشه. یک سالیه که به زیر های قلبمم فشار میاره، گاهی نفسم هم بند میاد. اما این بچه رو نمیزام. یعنی نمیشه که بزام. نه اینکه دلم نیاد که نمیاد ها، ... باید یک اتفاقی بیافته دیگه نه؟! اصلا میدونی فکر میکنم بقیه هم که میزان، یک اتفاقی که میافته یک تیکه از این جور بچه شون کنده میشه میافته بیرون. آره باید همین طوریها باشه.

No comments: