Tuesday, July 12, 2005





او میرود دامن کشان ...


6 comments:

Anonymous said...

قدرش را ندانستیم.

Anonymous said...

فکر نمیکنم به این زودی ها از یادمون بره. یه روز همه به یاد میارن این روزها رو :(

Anonymous said...

یه چیزی هست که ناراحت کنندس میدونی چیه ؟ اینکه آدما گاهی جوری برت دخیل میبندن که انگار امامزاده ای ...آقا این خاتمی اصلا قرار نبوده اپوزیسیون باشه اون به چارچوبهایی اعتقاد داره باشون کنار اومده و این قبا اصلا باسه تن اون دوخته نشده اینا رو که به یاد میاری حس بدت تبدیل به یه حس متناقض میشه ...اینکه آخرش چی بود این واقعا فرصت سوز سوپاپ اطمینان ماندلای وطنی آخوند مزدور ... عجیبه شاید توی تاریخ ایران کسی تا این حد خاکستری نباشه ... چیزی که فقط حست و تعدیل میکنه شاید همین باشه که اون یک روحانیه ... یه روحانی ...اینو باید یادت باشه

A.* said...

behtar . bezar bereh . khianati ke khatami be in mamlekat kard hich kas nakard . mamlekato nabood kard . be darde hamon poshte ketabkhoneh mikhoreh .. titro roznameharo moror kon , 90 % harfaye khatami bayad toshe , bayad intor , bayad ontor ... adame alaki !

Anonymous said...

من دلم میخواد محکم بغلش کنم ،بعدش یه عالمه گریه کنم،بگم حیف بودی واسه این جماعتة،بعدم بهش بگم خیلی دوست دارم:*

Anonymous said...

چقدر رمانتیک بید:)))))))