Sunday, October 10, 2004





Valse D'Amelie - Orchestral


جایی مثل اینجا که باشی، جاده تاریک تاریک، بدون هیچ راهنمایی، بدون هیچ رد شب رنگی، روی ارتفاع راه که ایستاده باشی، جایی که روبروت هیچ اثری از هیچ آدمیزادی نمی بینی، فقط و فقط یک جاده که با نور ستاره ها و ماه باریک روشن شده، فکر میکنی صحنه رمانتیکیه؟
نه اصلاً نیست. اشتباه نکن!

فکر کن هیچ صدایی هم نیاد به جز همین و هیچ حرکنی هم نباشه به جز باد که حتی روی کرک های شکمت هم حسش میکنی و هیچ حسی نباشه غیر از پاهایی که برهنه روی سرمای زمینه و زانوهایی که سست میشه و ته دلی که آرام میلرزه، و کمی بالاترش، دلی که درست نمی دونه یا نمی خواد بدونه چرا، شاد!

همچین جایی نکن اشتباه کنی ها! اینجا نباید هیچ چیزی بکشی، به جز تعداد معدودی نفس عمیق و خنک، لازم نیست هیچ کسی نزدیکت باشه، حتی توی خیالت، اصلاً هم سعی نکن بفهمی شادیه از کجا داره میاد.

همچین جایی فقط اجازه داری بمیری!
همین!

جمعه، حدود نه شب، یک جایی نزدیک های جاده دماوند

No comments: