Sunday, October 17, 2004

میبینی چه لطیف شده م؟ دیگه برای گربه های خوشگل توی خیابون هم چراغ میزنم. کویون بابا میزارم، باد خنک هم که از پنجره میاد تو نصفه شب، میشینم باهاش زار زار گریه میکنم. همینطوری عین قبلاً ها بغض نمیکنم ها، یا موهای دستم اونطوری که همیشه سیخ میشن وقتی یه آهنگی خیلی دوست دارم، سیخ نمیشه ها،... قشنگ اشک میریزم. قلپ قلپ! اما اصلا درد نداره، ... اینقدر خوبه!

1 comment:

aitak said...

bikhod zoor be zebry nazan. hameye divooneha latifan!:*