Sunday, April 23, 2006



ساعت سه و نیم می رم دست و صورتمو آب می کشم. مو هامو صاف می کنم. پای تختم زانو می زنم. دستامو به هم می دوزم. سرمو خم می کنم.
اسمتو صدا می کنم. اول به نجوا؛ انگار که می خوام خو بگیرم به صدای خودم که تو رو صدا می کنه. بعد کم کم صدام بلند می شه٫ محکم می شه٫ مطمئن می شه. یه چیز اما بیشتر نمی گم: اسم تو...

می دونم که می تونی٫ فقط همینو ازت می خوام: «امروز معجزه کن»

No comments: