Sunday, May 24, 2009

به خرم شهر خوش آمدید. جمعیت سی و شش میلیون نفر




احساسی از جنس رضایت دارم از اینکه خیلی از داستان ها و خاطره های جوانی و انقلاب و جنگ پدر و مادرم رو در سنی شنیدم که عقل و احساسم قدری بالغ شده بود. اینطوری هیچ وقت برام بدیهی و تکراری نمیشه این خاطره ها. یادآوریِ به تظاهرات رفتن خاله م روز 17 شهریور به میدان ژاله با بچه ی 10 روزه در بغل. فکر به حرف مادرم که در جواب به ابراز احساسات غلیظ من روز دوم خرداد میگفت مردم روز 22 بهمن هم خاک و زمین و دیوارهایی رو که به دست خودشون آزاد کرده بودند رو میبوسیدند, هر غریبه ای رو در آغوش میگرفتند و فکر و ذکرشون این بود که چه طور این کشور رو از نو بسازند. اگر مادر من رو چند روزی قبل از وضع حمل به تهران نفرستاده بودن من میشدم هاجر, متولد پشت جبهه ی خرمشهر 16 روز قبل از آزادسازی. و وقتی از مادرم پرسیدم چرا وقتی که باردار بوده به جبهه رفته گفت چون میدونستم وقتی به دنیا بیای دیگه کاری از دستم ساخته نیست. اینها به پای از خود گذشتگی خیلی های دیگه نمیرسه اما به روشنی به من نشون میده که "خرمشهر, جمعیت سی و شش میلیون" یعنی چی.

جماسه های کشور ما هیچ وقت محدود به شاهنامه و کوروش و داستانهای اساطیری نخواهد بود. انقلاب و جنگ حماسه هایی بود که مردم روزگار ما آفریدند. حماسه هایی که اگر به دید انصاف بهشون نگاه کنیم از زیبا ترین هایی هستند که در تاریخ معاصر دنیا میشه پیدا کرد.

غم انگیزترین قسمت داستان, فصل امروز ماست. در این شکی نیست کسانی که از این همه شرف و آرمان خواهی مردم شنیع ترین سوء استفاده ها رو برای رسیدن به قدرت کردند موجودات پست و رذلی هستند, اما اونهایی که این دو دسته رو با هم به قضاوت می نشینند و عشق یک ملت به وطن و آرمانش رو ناقابل میدونند از همه شنیع ترند.

1 comment:

Anonymous said...

:(