از هراس به خود واگذاشته شدن،
در اوج ناکامی،
در آخرین جان پناه،
در واپسین لحظات سقوط،
خود را به او واگذاشتم.
خود را به او واگذاشتم.
گفتم این منم،
برهنه،
برهنه،
بی پناه،
سرگردان،
تنها.
گفتم "معبودا!
با تدبیرت مرا از تدبیرم و با اختیارت مرا از اختیارم بی نیازی بخش،
و مرا به بیچارگیم آگاه ساز.
با تدبیرت مرا از تدبیرم و با اختیارت مرا از اختیارم بی نیازی بخش،
و مرا به بیچارگیم آگاه ساز.
معبودا پیش از آنکه به گور در آیم از خواری نفسم برهان
از تو یاری خواهم، یاریم ده.
و بر تو توکل کنم، مرا به خویشتنم وامگذار،
و تنها، درخواستم از توست، نومیدم مفرما،
و تنها به فضل تو گرایم، ناکامم مکن،
و خود را به درگاهت رسانم، دورم مساز،
و بر آستانت ایستاده ام، مرانم." *
از تو یاری خواهم، یاریم ده.
و بر تو توکل کنم، مرا به خویشتنم وامگذار،
و تنها، درخواستم از توست، نومیدم مفرما،
و تنها به فضل تو گرایم، ناکامم مکن،
و خود را به درگاهت رسانم، دورم مساز،
و بر آستانت ایستاده ام، مرانم." *
خود را به او واگذاشتم و چه تدبیری از این سزاوارتر از او گمان میرفت؟
آن هم در قعر تقصیر؟
معبودا!
حال که پوشانده ایم،
و پناهم داده ای،
و راه ام نموده ای،
و تنهاییم پایان بخشیده ای،
همراهیم کن،
آنچنان که لحظه ای از یادت غافل نباشم،
که هر چه دارم و ندارم از توست و از تدبیر توست،
آنچنان که لحظه ای ستایش و پرستش ت را از یاد نبرم،
که شایسته ی ستایشی!
معبودا!
* از دعای عرفه
9 comments:
عالی بود.
beautiful. thank you.
سلام هاجر جون! اون پست "مربع" را دوست داشتم!:D
اگر ممکنه من کامنت "احسان خازنی" رو اینجا گذاشتم! کامنت باکسش رسما منو روانی می کنه! SA-from Ananita
به احسان خازنی: اولا
yer comment box....s!
برای پست سامسارا:
عکس جالبیه! ولی منظورت «تکامله»؟ یا «سلامت»؟ می دونی که سلامت یه امر بیشتر فردیه و تکامل در رابطه به کل افراد یه نژاد یا گونه بر می گرده. )!! کسانی که سالم ترند، آگاهترند و خصلتهای خوب بیشتری در خودشون به وجود آوردن. از طرفی «روح جمعی» که برآیند تک تک افراد یه جامعه است، در طول زمان تکامل می کنه. (این نظر کما بیش شخصی است
راستی هاجر! در مورد بوی Truthو اینها در پست مربع، اینی می گم شاید خیلی دیوانه واره، شایدم نه...ولی داگماتیسم و exclusion از دید من فرقی نمی کنه که در حمایت از یه چیز خوب باشه یا یه چیز بد. جامعه ای سالمه که ظرفیت شنیدن هر صدایی رو داشته باشه بدون اینکه بلرزه یا از خشم و نفرت کبود بشه. سرم کلی اینور اونور به سنگ خورد تا اینو فهمیدم، نتیجه اینکه ممکنه الان دچار تروما به سر و عوارض مغزی اون شده باشم !!:)) -SA from Ananita
خواستم بعد از مدتها سلامی بگم ...سلام هاجر...خوبی؟ امیدوارم.
اون نوشته م و قضیه ی Truth یه جور پیچیدگی شخصی داره. لرزیدنم از شنیدن حرفهای دیگران نبود. از شنیده نشدنه. از گوش کر...
یه آدم جالبی بود گفته بود با مضمون اینکه فرهیختگی یعنی شنیدن صدای مخالف بدون ایجاد هیجان یا از دست دادن اعتماد به نفس
آره اون آدم جالب احیانا رابرت فراست بوده، و احیانا تر تو وبلاگ «شدیدا» با لینک annette.persianblog.com بوده. بعدشم من با کامنت باکس خازنی مشکل ندارم! اون با من مشکل داره، همش می گه ساری! وان ار مورد وردز آر تو لانگ!!! ادیت یور کامنت! ...DARN! ...Looollll! انگار من گزینه others رو درک نمی کنم!!! مثل خیلی گزینه های دیگه!
بسيار زيبا بود.
Post a Comment