امروز آخرین امتحان دوره لیسانسم رو دادم. اولین بار بود در حالی میرفتم سر جلسه امتحان که هیچ نظری راجع به بعضی بخشهای امتحان نداشتم.
امروز برای اولین بار با پاترول رانندگی کردم. اونم با یه پاترول قراضه که فرمولش لق بود، تو سرعت بالا تمام ماشین میلرزید، برای اینکه کلاژ رو تا ته فشار بدم باید از رو صندلی بلند می شدم.
ضبط هم داشت میخوند: "برو برو دیگه تو رو نمیخوام، دیگه نمیخوام ببینمت! برو دلم جای دیگه هست، دیگه نمیخوام ببینمت!"
امروز مثل هر روز، واسه هزارمین بار، دلم تنگتش شد، خواستم کنارم باشی، حتی در این حد که صدای خش آروم لباست رو بشنوم که در حالی که داری کار خودت رو میکنی، سر جات جا به جا میشی، همین، همینقدر بس
بود.
3 comments:
khoda kone ke akharish nabashe ... edamash mohem nist
واسه بار هزارم بيدارت کردم امروز گفتم که پاشو بانو٫ صبح شده. بشمريم تا ميليون؟
salam webloge agib va ghashangi dari
Post a Comment