هیچ چیز از آن انسان نیست
هرگز
نی قدرتش
نی ضعفش
و نی حتی دلش
و آن دم که دست به آغوش می گشاید
سایه ش سایه ی صلیبی ست ...
و آن دم که میپندارد خوشبختی را
در آغوش فشرده ست
آن را له میکند.
زندگی او طلاقی عجیب و دردناک است ...
هیچ عشقی را ...
سرانجام خوش نیست.
ماتئی ویسنی یک
زر زده نه؟
خیلی زر زده، مگه نه؟
مگه عشق اصلا سرانجام داره که خوش باشه یا بد باشه؟
2 comments:
دوست عزیز م خیلی فهمیده هستی اما اگر کمی فکر کنی منظورش را که نفهمیده ای می فهمی همانطور که من منظور تو را از زر زده فهمیدم.
Post a Comment