میدونم که یک روزی همینطوری از من اجازه میخوای که بری،
و من با صورتی خالی از احساس میگم که برو،
که خالی از احساس بودنش، خودش داره از احساس میترکه.
که خالی از احساس بودنش، خودش داره از احساس میترکه.
و تو میپرسی همینطوری برم؟
من هم میگم همینطوری برو.
و تو صبر میکنی،
باز هم صبر میکنی،
اما دلت آروم نداره، میخواد بری،
آخر میری.
و من با صورتی خالی از احساس تا دم در بدرقه ت میکنم.
میدونم اینطوری میشه و این دونستنِ من یه راز بود.
یه راز که حالا همه میدونن.
که تو بالاخره یه روز میری و من با صورتی خالی از احساس تا دم در بدرقه ت میکنم.
که خالی از احساس بودنش، خودش داره از احساس میترکه.
2 comments:
mage mishe bi ehsas boodanesh por az ehsas nabashe?mage mishe?hamishe tahe har bi ehsasi ,oon lahze ke joonet be labet mirese az tamame donya badet miad,be tamame donya bi ehsas mishi,oon lahze ke aziztarini ke dari mikhad az pishet bere...vaghti hicchi baraye goftan nadari gheir az ye alame harf...mage mishe por az ehsas nbashi?va bi ehsas javab dadan...vay ke ghodrate sang mikhad,
rasti mage "sokout chist joz harfhaye nagofte?!"
boodan boolean nist, hichi boolean nist,hatta raftan o naraftan
Post a Comment