گزارش آدمکشی رو خوندم. این خبرها رو ناخودآگاه فیلتر میکنم هر روز، روز تعطیل، روز زیر و رو کردن خبرها، رسیدم به گزارش آن آدمکشی، گزارش اعدام قاتل روح الله داداشی! در صفحه ی طرفداران قهرمان. اسمش رو گذاشته بودند «حواشی اعدام قاتل» و صفحه پر از اشاره به قاتل با صفاتی شبیه به «بچه قرتی» و «بدخواه پهلوان» ... پسر بچه ی هفده ساله!
گزارش با این جمله شروع شد: «قاتل داداشی در زمان رفتن به روی چهارپایه دو بار پایش لغزید و با صدای بلند گریه میکرد و طلب بخشش داشت.» قلبم لرزید ...
ادامه داشت:« با آمدن «علیرضا. م» نزدیک پانزده هزار جمعیت حاضر شروع به فریاد زدن کردند. عدهای به وی فحاشی کرده و برخی سوت و کف میزدند که با هدایت برگزارکنندگان مراسم، فریادهای الله اکبر در فضا طنین انداز شد.
«و بالاخره اینکه، علیرضا م قاتل روحالله داداشی در زمان اجرای حکم حالت روحی نامتعادلی داشت. وی در زمان رفتن به روی چهارپایه دو بار پایش لغزید و با صدای بلند گریه میکرد. علیرضا مدام اسامی ائمه اطهار (ع) به ویژه امام حسین (ع)، امام رضا (ع) را فریاد میزد و طلب بخشش میکرد. وی حتی نام برخی از نزدیکانش از جمله مادر خود را فریاد زده و از اولیای دم طلب عفو داشت که البته صدایش در همهمه حاضران گم بود.»
و البته صدایش در همهمه ی حاضران گم بود.
حاضرانی که تشویق میکنند،
حاضرانی که تقبیح میکنند،
حاضرانی که میگریند،
پانزده هزار نفر حاضرانی که حتی اگر بخواهند هیچ، هیچ، هیچ از پسشان بر نمی آید برای پسرک هفده ساله ای حالت روحی نامتعادلی دارد هنگامی که با پای خودش به مقتلش میرود، پسرک هفده ساله ای که پایش میلغزد، پسرک هفده ساله ای که مادرش را صدا میکند ...
ای وای ...
و همان سوال همیشگی «چه میتوان کرد؟» که وای بر ما که هنوز جوابی برایش نداریم.
گزارش با این جمله شروع شد: «قاتل داداشی در زمان رفتن به روی چهارپایه دو بار پایش لغزید و با صدای بلند گریه میکرد و طلب بخشش داشت.» قلبم لرزید ...
ادامه داشت:« با آمدن «علیرضا. م» نزدیک پانزده هزار جمعیت حاضر شروع به فریاد زدن کردند. عدهای به وی فحاشی کرده و برخی سوت و کف میزدند که با هدایت برگزارکنندگان مراسم، فریادهای الله اکبر در فضا طنین انداز شد.
«و بالاخره اینکه، علیرضا م قاتل روحالله داداشی در زمان اجرای حکم حالت روحی نامتعادلی داشت. وی در زمان رفتن به روی چهارپایه دو بار پایش لغزید و با صدای بلند گریه میکرد. علیرضا مدام اسامی ائمه اطهار (ع) به ویژه امام حسین (ع)، امام رضا (ع) را فریاد میزد و طلب بخشش میکرد. وی حتی نام برخی از نزدیکانش از جمله مادر خود را فریاد زده و از اولیای دم طلب عفو داشت که البته صدایش در همهمه حاضران گم بود.»
و البته صدایش در همهمه ی حاضران گم بود.
حاضرانی که تشویق میکنند،
حاضرانی که تقبیح میکنند،
حاضرانی که میگریند،
پانزده هزار نفر حاضرانی که حتی اگر بخواهند هیچ، هیچ، هیچ از پسشان بر نمی آید برای پسرک هفده ساله ای حالت روحی نامتعادلی دارد هنگامی که با پای خودش به مقتلش میرود، پسرک هفده ساله ای که پایش میلغزد، پسرک هفده ساله ای که مادرش را صدا میکند ...
ای وای ...
و همان سوال همیشگی «چه میتوان کرد؟» که وای بر ما که هنوز جوابی برایش نداریم.