Sunday, November 28, 2004

From caring about our national pride to Anti-Arab racism

Huuum,... Worth reading!

NASA Studying 'Rain Man's' Brain

I'm hypnitized!!!!
Read the article and you may realize why this means too much!!!

"Last week, researchers had Peek - who was the basis for Dustin Hoffman's character in the 1988 film "Rain Man" - undergo a series of tests including computerized tomography and magnetic resonance imaging, the results of which will be melded to create a three-dimensional look at his brain structure.

He came to the attention of NASA researchers at the Center for Bioinformatics Space Life Sciences at the NASA-AMES Research Center when he spoke in late October at a Rotary Club in central California.

When Kim Peek was born, doctors found a water blister on the right side of his skull, similar to hydrocephalus. Later tests showed his brain hemispheres are not separated, forming a single, large "data storage" area.

It is likely that is why Peek has been able to memorize more than 9,000 books, his father said."


Saturday, November 27, 2004

(no number)

Ok you won, you got my attention!
now
Who are you, please?!

You're not Mz. because he hasn't called me since he left,
You're not Br. as well because of the same reason,
You're not Kv. because he talks when he calls,
You're not Ar. because he does the same,
You're not Sh. because I'm sure he has lost my phone number by now,
You're not As. because of the same reason,
You're not Ar. because I wonder if he remembers my name by now,
You're not Mt becuase of the same reason,

You're not Ms. because I know you're not,
You're not Am. because I know you're not this one too, ...

Who's this (no number) who keeps calling and always hangs up?

PS pour les autres: these are not neccessarily my ex-oyfriends btw ;)

الذين يومنون بالغيب ...


بگو، بگو اونايي مومنند، ‌اونايي در امانند که به آغوش غيب پناه برده باشند. آغوشي که نميشه لمسش کرد و براي اينکه بدوني هنوز در اماني بايد هر لحظه مطمئن بشي که توي آغوشش موندي، ...
ميترسي، ميلرزي، از اينکه يکهو ببيني که اونجايي که بايد نيستي،...
اما اگه باشي،...


هيچ ترسي نيست!
هيچ!


«همه چيز امن و امان است، آسوده بخوابيد » تو قصه هاست!



صبح روز شنبه است. آفتاب خيلي بالا نزده. بک بند انگشت بالاي افق اومده و قرصش بزرگ و طلائيه، طلائي روشن، طلائي شيري، طلائي آسموني. آسمون رو غبار گرفته، براي همين ميشه زل زد به خورشيد و کور نشد.
من هم نشسته م توي بالکن بزرگمون و يک روسري بزرگ بافتني پشمي دور خودم گرفته م که ريش ريش هاي درازش ريخته اند دورم، هر کدوم يه وجب. براي خودم توي ماگ گنده م چايي داغ ريخته م و هر از چند گاهي يه دونه از انگور هاي دونه درشتي که جلومه رو مينوازم توش. اينطوري چايي يه ته مزه اي از انگور ميگيره که من خيلي دوست دارم.
هنوز که دارم طلوع رنگ به رنگ آفتاب رو نگاه ميکنم هي سوز مياد از لاي بافت روسريه نفوذ ميکنه تا توي دلم يخ ميکنه، بعد من سردم ميشه، بيشتر ميپيچمش دور خودم، بعد يه دونه از اون انگورها رو با نوک چاقو از توي چاييم در ميارم. گازشون که ميزنم داغ داغند.
من انگور داغ داغ با سوز سرد سرد دوست دارم. آدم يه جوري از يه جايي بين تو و بيرون ترک ميخوره.

Tuesday, November 23, 2004

ARABIAN GULF


برای اینکه فکر نکنید خدای نکرده من به سرم زده، این رو بخونید و اینجوری که من لینک دادم شما هم بدید، خداوند یک هیچ در دنیا هیچ در آخرت به شما ارزانی خواهد کرد که چون خبر مرگتون دو دقه بیشتر طول نمیکشه!

اخترک ب-612

جوونی هام، یه بار، یه سر میخواستم برم اخترک ب-612. رفتم ترمینال عمومی شهرمون و نشستم توی یکی از تاکسی های فضایی. تاکسی خالی بود و تا یه مسافر دیگه سوار نمیکرد راه نمیافتاد. این جزو قوانین بین سیاره ایه برای صرفه جوبی در مصرف انرژی.

حالا هی من نشستم نشستم نشستم... ولی انگار هیچ کس دیگه ای نمیخواست بره اخترک ب-612. حتم دارم کسی نمیدونه آب و هواش چه قدر خوبه وگرنه اینقدر کم طرفدار که نمیشد همچون جایی، میشد؟ نمیشد.

نمیدونم چه قدر از انتظار من گذشته بود، اما یقین به سال نوری که حساب میکردم عددی نمیشد. داشتم فکر میکردم اگر این همه مدت رو جای موتور جت تاکسی گوزیده بودم رسیده بودم اونجا که میخوام که یکهو راننده تاکسی که مرتب کنار وسیله ی نقلیه ش قدم میزد و سیگار دود میکرد، سکته کرد و تلپ افتاد و مرد.

بعد چون دیگه حتی تاکسی ای هم نبود من فید اخترک ب-612 رو زدم و برگشتم خونه پیش مادر پیرم و توی راه با خودم خوندم :"دیگه عاشق شدن، ناز کشیدن فایده نداره، نداره دیگه دنبال آهو دویدن فایده نداره، نداره!" فکر کردم کاش تا اونجا رو گوزیده بودم راستی ش ها!

هاجر – ولایات تولووز، پاییز 2058

Sunday, November 21, 2004


اینقدر برای دختربچه ها نخونید، تُپلویم تُپلو، صورتم مثل هلو،
یکهو این امر بَرِشون مُشتبه میشه ...



خدایا،
من که جیک جیک میکنم برات،
تخم کوچیک میکنم برات،
نگذارم برم دیگه، نه؟
نظرت چیه؟
در این مرحله از زندگیم واقعاً لازم دارم بدونم، زود جوابمو بده لطفاً،
من ایمیلم رو چهار بار در روز چک میکنم، میشه شش ساعت یک بار.

ارادتمند
هاجر

Saturday, November 20, 2004

n1





I believe - Savage Garden

I believe the sun should never set upon an argument
I believe we place our happiness in other people's hands
I believe that junk food tastes so good because it's bad for you
I believe your parents did the best job they knew how to do


I believe that beauty magazines promote low self esteem
I believe I'm loved when I'm completely by myself alone

I believe in Karma what you give is what you get returned
I believe you can't appreciate real love until you've been burned
I believe the grass is no more greener on the other side
I believe you don't know what you've got until you say goodbye

I believe you can't control or choose your sexuality
I believe that trust is more important than monogamy
I believe your most attractive features are your heart and soul
I believe that family is worth more than money or gold


I believe the struggle for financial freedom is unfair
I believe the only ones who disagree are millionaires

I believe in Karma what you give is what you get returned
I believe you can't appreciate real love until you've been burned
I believe the grass is no more greener on the other side
I believe you don't know what you've got until you say goodbye

I believe forgiveness is the key to your unhappiness
I believe that wedded bliss negates the need to be undressed
I believe that God does not endorse TV evangelists
I believe in love surviving death into eternity


I believe in Karma what you give is what you get returned
I believe you can't appreciate real love until you've been burned
I believe the grass is no more greener on the other side
I believe you don't know what you've got until you say goodbye



Graduation day



I found this in Mahsa's album, graduation day at Farzanegan, I'm the one in the middle circle, wearing a red jacket, It's fun to be recognizable. I can recognize many of my friends here, I can even tell that it's Mahdie on my right side and Sadaf on my left, but who's the one in white pants? whoever she is, she is on my nerves!
Is Absolute Zero cold enough?


یه Je ne meme plus d'histoire رو دیوارم نوشته بودم، اومدم دیدم کارگرمون با زحمت خیلی زیاد پاکش کرده، هنوز فرصت نکرده بودم روش فیکساتور بزنم، ...
دفعه دومش بود، دفعه اول هم "منم مستی واصل من می عشق، بگو از می به جز مستی چه زاید"م رو پاک کرده بود. داشتم حرص میخوردم که دیدم نه! تاریخ رو نمیشه اینطوری پاک کرد. گیرم که خیلی خوب و نازنازی به خودم میگم "اوووه تو خیلی خوب شدی یکهویی، آفرین آفرین!" ولی این تن لامذهب هنوز همه چی یادشه!
وقتی هنوز بوی Hugo مردونه بهت میخوره پات شل میشه،
وقتی هنوز بارون که میاد راهتو میگیری پیاده میری تا تجریش،
وقتی هنوز همیشه یه دور اضافه دور جهان کودک میزنی تا برسی خونه،
وقتی هنوز از سر اون کوچه هه که رد میشی سرتو میچرخونی و توشو نگاه میکنی.
وقتی هنوز بعد از سفت کردن کمربندت انگشت شصتت رو میندازی لای کمرت و کرکهای روش شکمتو ناز میکنی،
اصلا بیخود که میگی je ne meme plus d'histoire!


Friday, November 19, 2004

Some hearts are diamonds,
Hardest of all, Worthiest of all!

Thursday, November 18, 2004


گفته بودم که. من اصلاً آن پشه هم نیستم!



بحث سر این بود که برای ترجمه joint از مفصل استفاده کنند یا اتصال. امیر برگشته میگه خوب اصلا بگذازید حشیش


و تو آن پشه بودی
که از ترس اینکه نیشم بزنی
کف دستم له ت کردم.
قبل از اینکه هیچ خونی مکیده باشی.
و من برای تو
حتی آن پشه نیز نیستم!

Wednesday, November 17, 2004

Don't disturb: Dealing with the miracles!

Tuesday, November 16, 2004


من در بستن عهد هایم قدری شیطنت میکنم. هر از چند گاهی زیرشان میزنم که مطمئن شوم هنوز پایبند بودن بهشان به اندازه نقطه اول لازم است. یا برای طرف مقابلم به همان اندازه اهمیت دارد. یا زیر پا گذاشتنشان بیشتر به خاطرش بیاورد که این عهد همچنان میتواند نقض شود و من برای پایبند بودن به آن دارم زحمت میکشم.






Hallelujah - Jeff Buckley


I heard there was a secret chord
that David played and it pleased the Lord
But you don't really care for music, do you?
Well it goes like this :
The fourth, the fifth, the minor fall and the major lift
The baffled king composing Hallelujah

Hallelujah Hallelujah Hallelujah Hallelujah...

Well your faith was strong but you needed proof
You saw her bathing on the roof
Her beauty and the moonlight overthrough ya
She tied you to her kitchen chair
She broke your throne and she cut your hair
And from your lips she drew the Hallelujah

Baby I've been here before
I've seen this room and I've walked this floor
I used to live alone before I knew ya
I've seen your flag on the marble arch
But love is not a victory march
It's a cold and it's a broken Hallelujah


There was a time when you let me know
What's really going on below
But now you never show that to me do ya
But remember when I moved in you
And the holy dove was moving too
And every breath we drew was Hallelujah

Well, maybe there's a God above
But all I've ever learned from love
Was how to shoot somebody who outdrew ya
It's not a cry that you hear at night
It's not somebody who's seen the light
It's a cold and it's a broken Hallelujah

Hallelujah Hallelujah Hallelujah...

Pas Malade!

"Je suis malade complètement malade
Comme quand ma mère sortait le soir
Et qu'elle me laissait seul avec mon désespoir

Je suis malade parfaitement malade
T'arrives on ne sait jamais quand
Tu repars on ne sait jamais où
Et ça va faire bientôt deux ans
Que tu t'en fous "


Est-ce que je chanterai jamais cette chanson?
Le problème est celui que c'est très beau mais je ne suis pas malade, et je ne pense pas que je deviendrai.

دلم یه بغل می خواد که درجه حرارتش 37 درجه باشه، همون 37 درجه هم بمونه.
تا شصتاد تا ساعت.
همون 37 درجه

Could future computer viruses infect humans?

Read this Article :)

"Kevin Warwick, professor of cybernetics at Reading University and a man who has wired up his nervous system to a computer and put an RFID chip in his arm, is looking forward to becoming a cyborg once again - but warned the day will come when computer viruses can infect humans as well as PCs."

Huh, It reminds me of a time (2M years BC) one of our relatives wouldn' let his son buy a computer because he thought that AIDS is a computer virus that infects ppl by touching diskettes and keyboards and none of us could convince him that he was wrong!

Monday, November 15, 2004


من یه مامان داشتم که گاهی اخمالو می شد ها، یادته؟ همون مامانه که ماشینش رو نمیده دست بچه هاش برن اینور اونور که نکنه یک جایی توی خیابون پارک کنند و یکی بیاد خط بندازنتش. همون مامانه که دم هر دست اندازی دنده عوض میکنه که جلوبندی ماشینش هیچ صدمه ای نخوره.

همون مامانه خوب؟

امیدوارم همون مامانه از اینکه دیشب ماشینش در حالت سکون کامل، پشت چراغ قرمز بین دو تا ماشین دیگه له و لورده شد، درس عبرتی گرفته باشه. فکر هم نکنم دیگه میاد خونه لپتاپشم بذاره توی صندوق عقب بمونه که نکنه بچه های نا خلفش با download بازی وmp3. از اینترنت هارد 80GBش رو پر کنند!
البته مامانه گناه داره خوب. آدم که یه عمر با تحلیل اعداد و آمار قطعی و برنامه ریزی کلان سر و کله بزنه یاد نمیگیره که زندگی رو به قدر بهینه راحت بگیره، اما در عوض تئوری های توسعه رو خوب میتونن توی خونه پیاده کنن! :)

پی نوشت برای فضولا ایندفعه من نبودم. من با ماشین بابا (همون جیگریه! بترکه چشم حسود!) رفته بودم و سوییچ رو توی ماشین جا گذاشته بودم. از اون اتفاق ها که هیچ وقت نمیافته. بعد حسین با ماشین مامان اومده بود فقط به من سوییچ بده و بره که تو راه برگشت تصادف میکنه.
پی نوشت واسه خودم خداییش اونطوری که من رفتم و برگشتم، صد بار از صد تصادف قطعی جون به در بردم. خیلی وقتهاش جلوم رو درست نمیدیدم. یعنی میدیدم اما نمیفهمیدم. همین بس که وقتی از پله ها بالا میرفتم دستم رو به دیوار میگرفتم که نخورم زمین.
پی نوشت یکی مونده به آخر ما خانواده تصادفات چراغ قرمزی هستیم. من یه بار که دو ساعت پشت چراغ قرمز عابر پیاده منتظر مونده بودم و تا چراغ سبز شد و رد شدم یک ماشینی اومد منو زیر گرفت. یک بار هم که ساعت یک شب وایسادم پشت چراغ قرمز، سبز شد، رد شدم، یک ماشینی با اِند سرعتش چنان زد تو کمر ماشین که دو کیلومتر پرت شد اون ور. (اصلا هم که اغراق نمیکنم.) البته خوب یک بار هم خودم پشت چراغ قرمز ترمز نگرفتم. یعنی گرفتم ها ولی خوب تاثیر زیادی نداشت. آخه داشت برف میومد. البته چراغ قرمز انواع داره. اون یه بار دیگه که تصادف کردم پریود بودم!
پی نوشت آخری ولی فکرشو بکن... من هم مثلا تصادف میکردم.

Sunday, November 14, 2004


میبینی؟
انگار دیگه دعا هم نمیتونم بکنم،
جرات ندارم هیچی بخوام،
ولی باز هم میخوام،
باز هم،
و باز هم،
و حتی باز هم، ...
دعا میکنم که گفتی دعا کن
و باز هم دعا کن
و حتی باز هم دعا کن.
دعا میکنم تا باورت بشه دوستت دارم.
و فقط دعا میکنم تا بهانه ای برای حرف زدن داشته باشم، ...
وگرنه مینشستم و میگفتم:" خدایا؟ همین جوریش بهتره نه؟"

Finally ... She's dead now


خواستم بارها ازت که دردش کمتر بشه، اما انگار اینطور بهتر بود نه؟
حالا راحت شد دیگه، نه؟
حالا اگه باز بارها بخوام روحش رو آروم نگه داری چی؟
اگه بارها و بارها بخوام به ن. صبر و قدرت بدی و غمش رو روان کنی، اون وقت چی؟
همینطوری بهتره؟

Friday, November 12, 2004

Shrek 2 - Holding Out For A Hero




Up where the mountains meet the heavens above
Out where the lightning splits the sea
I would swear that there's someone somewhere
Watching me

:)

من فکر کنم دارای خاصیت چند همسری باشم.
البته به طور بالقوه!



یعنی وقتی بلد نباشی X تا دوست داشته بشی توسط یک نفر، بعد مجبور میشی توسط n نفر به میزان X/n دوست داشته بشی که خیلی سختت نیاد.


Watching Michael Moore's FAHRENHEIT 9/11 somewhere


Thursday, November 11, 2004


Not in my name, Tony, you great war leader you
Terror is still terror, whosoever gets to frame the rules
History's not written by the vanquished or the damned
Now we are Genghis Khan, Lucretia Borghia, Son of Sam
In 1961 they took this child into their home
I wonder what became of them
In the cauldron that was Lebanon
If I could find them now, could I make amends?
How does the story end?

Wednesday, November 10, 2004


نه گندم و نه سیب،
آدم فریب نام تو را خورد!


چه طور تونستم؟
یعنی اصلا از من بر نمیومد.
حداقل باید میبوسیدمش، سرش رو تکیه میدادم به شونه م، پشت گردنش رو نوازش میکردم و میگفتم همه چیز خوبه، همه چیز درست میشه ...
راهم رو کشیدم
و رفتم!
اجازه ندارم لمسش کنم.



هیچ کس حق نداره غیر اون برای من گاوآلو بخره. هیچ کس دیگه هم حق نداره بیاد بشه داداش من. عمو هم دارم خودم یکی خوبشو. من اصلاً کش قرمز جای دیگه ببینم حالم خراب میشه. تازه فقط یه نفرو میزنم وقتی دلم براش تنگ میشه. دیگه هم دستم رو روی چشم کس نمیگذارم بگم "حالا یه چیزی بگو". نوک دماغ هیچ کس رو هم دیگه گاز نمیگیرم. بعد از یکی، هیچ کس دیگه رو هم که خوابیده با به هم زدن پلکام کنار گردنش از خواب بیدار نمیکنم. هر کی غیر یکی هم به من بگه هانووو بانووو شاکی میشم.
و تو ... برو با هر کی دلت میخواد بخواب. اصلا فکر کردی خیالیه؟
اما حق نداری، حق نداری با نوک دماغت از لای حلقه های موهاش رد بشی و دم گوشش یکهو بگی "پاق!"
اون مال منه، حق نداری، حالیته؟!


خوش ندارم با خیال من عشقبازی کنی.

Monday, November 08, 2004

دریافتی در هوای بارانی SMS


"بارون میاد جر جر رو پشت بوم هاجر"
بخشی از دیوان یک باران ندیده گمنام، ارائه شده در کنفرانس امنیت زنان در پشت بام.
لیختنشتاین - 2004

Without Vax


خوشم میاد خدا با آدم چیز فهم طرفه!


از دانشگاه که میومدم، زیر پل سید خندان، از یکی از فروشنده های دور گرد یک دسته گل رز زرد خریدم. همه شون غنچه بودند. قبل از رفتم شاخه هاشون رو کوتاه کردم و سعی کردم گلدون خوبی براشون پیدا کنم اما در نهایت چیزی پیدا نکردم و با عرض مغذرت چیدمشون توی یه ظرف پلاستیکی که قبلاً توش ارده بوده و گذاشتم روز میز آشپزخونه.
سحر، وقتی برگشتم خونه مامان گفت نگاه کن! همه شون باز شده ند!
من با گل ها و برگها دوستم. بهم دروغ نمیگن!





بعضی از سختی های زندگی مثل پستی و بلندی های جاده میمونند.
اون دست اندازهایی که عمقشون زیاده اما عرضشون کمه رو اگه با سرعت رد کنی ماشین هیچی نمیفهمه، اما اگه ترمز کنی، دنده یک، کلاژ ،... پوستت کنده میشه، بعد هم یه پووووف میکنی و میگی، عجب دست اندازی بود ها، خدا رو شکر که ترمز کردم!!


برات صبر آرزو کردم.
البته از دست خودم!

Sunday, November 07, 2004

N ++

Duet - Trio - Quartet - Quintet - ...


یک ضرب المثل چینی میگه همه دوئت ها به یک سرنوشت ختم میشه.
و سوال اینجاست که آیا همه سرنوشت ها از یک دوئت شروع میشوند؟!


یس اور نو؟!

Saturday, November 06, 2004

منصور حلاج را هنوز "روح" تمام جمال ننموده بود. و اگر نه "انا الحق" چگونه گويد؟
"حق" کجا و "انا" کجا؟!
اين "انا" چيست؟
اين حرف چيست؟! . . .

اگر از حقيقت حق, خبر داشتي "انا الحق" نگفتي!
خط سوم
فرشته های بیچاره، عین پست چی هایی هستند که بسته های خوشگل خوشگل و نامه های عاشقانه به دست صاحبشون میرسونن، ولی هیچی نمیدونن توش چه خبره، بدونن هم نمیفهمن،...
یعنی اصلا فرشته ها خیلی بیچاره ند.